چاره کار افغانستانیهای مهاجر در ایران چیست؟
تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۶۴۴۹۵
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها - ایرنا نوشت: حضور مهاجران افغانستانی در ایران که بعد از روی کار آمدن طالبان روند آن به شکلی ملموس دچار تغییر شده، واکنشهای متعدد و متفاوتی به همراه داشته و در زمره موضوعهای حساسیتبرانگیز برای جامعه قرار گرفته است.
پرسشهای مطرح در این زمینه باعث شده تا پژوهشگران ایرنا در سلسله گزارشهایی پاسخهای کارشناسان سیاسی و فعالان اجتماعی را در این زمینه جویا شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این گزارش «نوذر شفیعی» عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان و نماینده سابق مجلس و نیز «رزگار سلیمی» کارشناس حوزه مهاجرت اندیشکده «دیاران» پاسخگوی پرسشهایی درباره حضور مهاجران افغانستانی در ایران شدهاند.
شرح این پرسشوپاسخها را در ادامه میخوانید:
مهاجرت افغانستانیها به ایران؛ روندی قدیمی که احتمالا در آینده هم ادامه خواهد داشت
در ماههای گذشته نگاه بسیاری از رسانهها و مردم به موضوع حضور مهاجران افغانستانی در شهرهای ایران دوخته شده است. آیا این حضور واقعا تشدید شده یا تصویری است که رسانهها ارائه میدهند؟
به گفته نوذر شفیعی، مهاجرت از افغانستان به سمت ایران روندی است که از گذشته تاکنون وجود داشته و احتمالا هم در آینده وجود خواهد داشت. بنابراین در رابطه با درستی یا نادرستی گزارشهایی که رسانهها از مهاجران افغان در ایران منعکس میکنند نمیتوان گفت که روند مهاجرت از افغانستان به ایران قطع شده است. ممکن است شدت یا ضعف داشته باشد اما قطع نشده است. لذا مهاجرتها به ایران به خصوص در شرایط جدید به سه علت ادامه دارد؛ یک این که کشور پاکستان دارد تعداد زیادی از مهاجران افغان را اخراج میکند و بسیاری از آنها را به کشورشان بازمیگرداند. ممکن است بسیاری از آنها بنا به دلایل مختلف ناچار باشند به سمت ایران حرکت کنند. نکته دوم این است که ۸۰ درصد جامعه افغانستان زیر خطر فقر زندگی میکنند و در فصل زمستان شرایط اشتغال و فرصتهای کاری آنها به مراتب پایینتر میآید و همین وضع چالشهایی را برای مردم ایجاد میکند. دلیل سوم هم این است که کماکان سایه تهدید و جنگ بر افغانستان حاکم است.
سلیمی در این باره میگوید: مهاجرت افغانها به ایران یک مساله قدیمی است و نه جدید. ما از ابتدای انقلاب یعنی از سال ۱۳۵۸ مهاجرت افغانها را تا به امروز شاهد بودیم و همیشه این مهاجرت تداوم داشته است، اما در برخی مقاطع تعداد مهاجران بیشتر شده است و مهاجرت به نحوی شکل موجی پیدا کرده است. برای مثال از سال ۵۸ که اتفاقات سیاسی در افغانستان رخ داد سبب شد که تعداد بسیاری به یکباره وارد جامعه ایران شوند. در سال ۱۴۰۰ که طالبان باز به قدرت بازگشت، بخشی از جامعه افغانستانی به دلایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی به ایران و پاکستان رفتند که در این بین تعدادی که به ایران آمدند، بیشتر بود. بنابراین ما شاهد موج جدید بودیم و این افزایش جمعیت، از سال ۱۴۰۰ یک امر محسوس است و نمیشود آن را انکار کرد.
این فعال مدنی میافزاید: آمارهایی که برخی از رسانهها ارائه میدهند در برخی موارد به شدت اغراقآمیز است. درست است که ما آمار درستی نداریم، اما تخمینهای بسیاری از سوی نهادهای بینالمللی، وزارت کشور و پلیس زده شده است. احتمالا از سال ۱۴۰۰ به این سو، تعداد مهاجران افغان چیزی بین یک تا یک و نیم میلیون نفر افزایش یافته است که بیشتر برای سال ۱۴۰۰ است. در یک سال اخیر یعنی از اوسط ۱۴۰۱ تا به امروز ورود مهاجران افغان زیاد نبوده و اتفاقا آمارهای بینالمللی نشان میدهد حتی میزان بازگشتها بیشتر بوده است. جالب این است که در سال ۱۴۰۰ با وجود افزایش ورود مهاجران، اما چنین بازنمایی رسانهای ایجاد نشد.
وقایعی مانند قتل مهرجویی سبب میشود نگاه منفی نسبت به مهاجران رشد کند
آیا این حساسیتهای جدید توانسته یا میتواند تاثیری بر وضعیت جامعه افغانستانیهای حاضر در ایران داشته باشد؟
به گفته سلیمی، بله قطعا تاثیر داشته و تاثیر خواهد داشت. در هر کشوری اگر فضای جامعه میزبان نسبت به مهاجران متخاصم باشد، شرایط برای زیست مهاجران سخت میشود. در تمام کشورها احزاب ضدمهاجر سال به سال قویتر میشوند. در کشورهایی که این گروههای ضدمهاجر فعال هستند زندگی مهاجران سختتر است و بیشتر در معرض نفرتپراکنی و نژادپرستی هستند. در کشور ما هم در چند ماه اخیر شاهد موج رسانهای منفی علیه اتباع افغانستانی هستیم که در جامعه تسری پیدا کرده و نگاههای منفی بیشتر و بیشتر شده است و این بخشی از جامعه ایران را ممکن است به سمت نوعی رادیکالیسم یا بیگانههراسی افراطی سوق دهد؛ وضعیتی که برای خود کشور هم درگیر التهاباتی بوده خطرناک است. این شرایط میتواند بر زندگی، کار و تحصیل مهاجران و فرزندانشان که چندین نسل است در ایران زندگی میکنند، تاثیر بگذارد.
وی ادامه میدهد: وقتی جریانی مانند قتل مهرجویی اتفاق میافتد، سبب میشود نگاه منفی نسبت به مهاجران دوباره رشد کند در حالی که همه این مسائل بدون توجه به فکتها و واقعیتهای موجود است و بارها دستگاه قضایی اعلام کرده است آمار جرایم مهاجران افغانی بیشتر از ایرانیها نیست. اما وقتی یک اتفاق تحت تاثیر فضای رسانهای بسیار بزرگ میشود، زندگی دیگر افراد نیز تحت تاثیر قرار میگیرد.
نماینده سابق مجلس: ایران باید مانند پاکستان مهاجران را اخراج کند/ فعال مدنی: باید از منافع حضور افغانستانیها بهرهمند شویم
تبعات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی افزایش حضور مهاجران افغانستانی در ایران چیست؟
نماینده مجلس نهم در پاسخ به این پرسش اظهار میدارد: مهاجرت یک امر رایج در جهان است و میتواند تبعات مثبت و منفی داشته باشد ولی این تبعات مثبت یا منفی مهم است که در چه حوزهای اتفاق میافتد. ممکن است مهاجرت پیامدهای فرهنگی منفی برای کشوری داشته باشد که قابل کنترل هم است اما گاهی مهاجرت بر امنیت ملی یک کشور تاثیر میگذارد و این غیرقابلقبول است. من اعتقاد دارم که مهاجران افغانستانیها هم بر فرهنگ و هم بر اقتصاد و به خصوص بر مساله امنیت ملی ایران تاثیر منفی دارد. ما در شرایطی هستیم که نگاه ایدئولوژیک به موضوع داریم و متناسب با شرایط حال فکر میکنیم و درهای کشور را به سوی مهاجران باز کردهایم، اما ممکن است مانند پاکستان به روزی برسیم که به اجبار مهاجران افغان را با صرف هزینههای بسیار از کشور اخراج میکند.
شفیعی میگوید: برخی تفکرات خام در سطح کشور ما وجود دارد مثل این که اگر مهاجران افغان به سوی ایران بیایند، بعد از تثبیت حضورشان در ایران از کشور ما دفاع میکنند. این امر ناشی از نبود یک فکر استراتژیک در برخی دستگاههای سیاسی و امنیتی ما است. جامعه پاکستان تصویر روشنی را برای سیاستمداران و مسئولان ما ترسیم میکند. پاکستان هم مانند ما شباهتهای فرهنگی با افغانها دارد، اما به هر حال در آینده این مهاجران یک تهدید بزرگ هستند. ساخت اجتماعی ما را به لحاظ فرهنگی و هویتی به هم میریزند و حتی ممکن است تنشهای اجتماعی ایجاد کنند. حتی میتوانند به عنوان ابزاری برای کشورهای خارجی برای آسیبپذیرتر ساختن امنیت ملی ما عمل کنند. لذا ایران باید مانند پاکستان که مهاجران را اخراج میکند چنین سیاستی را اتخاذ کند. یعنی نخست از ورود مهاجران غیرقانونی جلوگیری کند. دوم آنهایی را که به صورت غیرقانونی آمدهاند برگرداند و سوم درباره آنهایی که شرایط اقامتی دارند تصمیمگیری جدیدی را صورت بدهد.
سلیمی اما نظری متفاوت در این باره دارد و بیان میدارد: مهاجرت را نمیتوان به صورت یک پدیده سیاه و سفید نگریست. یعنی نمیتوان گفت مهاجرت صرفا یک پدیده مثبت یا منفی است. مهاجرت میتواند هر دو پیامد را داشته باشد که البته به سیاستهای کشور میزبان هم بستگی دارد. گاهی کشور میزبان مهاجران را به مثابه یک فرصت مینگرد و گاهی به مثابه یک تهدید. برای مثال در ایران طی ۴۰ سال اخیر، مهاجران افغانستانی به مثابه یک تهدید نگریسته شدهاند و همین سبب شده از منافع حضور آنها بهرهمند نشویم. در حالی که کشورهای غربی توانستهاند از منافع ناشی از مهاجران به شدت استفاده کنند. برای مثال بسیاری از مهاجران افغان تحصیلکرده و از افراد نخبه هستند، در حالی که به دلیل سیاستهای نادرست نتوانستهایم از منافع حضور آنها بهرهمند شویم. در نتیجه این گونه در جامعه القا شده که تبعات منفی حضور آنها بیشتر است و بنابراین بهتر است از ایران خارج شوند.
وی میافزاید: البته مهاجرت وقتی اتفاق میافتد، مخصوصا اگر شکل موجگونه داشته باشد، قطعا با یک سری مسایل و چالشها برای کشور میزبان همراه خواهد بود. برای مثال در بحث اشتغال ما شاهد هستیم که وقتی چند صد نفر وارد جامعه میشوند ممکن است برای مقطعی یک سری اتباع ایرانی در پیدا کردن شغل دچار مشکل شوند و بعضا نوعی رقابت بین نیروی کار داخلی و خارجی شکل بگیرد و این سبب نارضایتی شود. البته این لزوما به این معنی نیست که وجود مهاجران در ایران باعث کاهش اشتغال ایران ها شده است. یا در مورد برخی کالاها ممکن است کمبودهایی ایجاد شود که این موارد نیازمند پیشبینی سیاستگذار است که در این زمینه سیاستگذار ما چندان چابک نبوده است.
به گفته این فعال مدنی، برخی هم معتقدند که مهاجران به لحاظ امنیتی ممکن است لطماتی وارد کنند که باز دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی تاکنون به چنین چیزی اشاره نکردهاند یا حداقل من نشنیدهام. البته به لحاظ اقتصادی تبعات مثبت داشته است برای مثال نیروی کار افغانستانی به دلیل ارزان بودن و تعهد کاری توانستهاند در اقتصاد موفق عمل کنند.
تفاوتهای ایران و پاکستان برای افغانها: یافتن آسانِ کار، شبکه فعال قومی و فامیلی و امکان حرکت به سمت اروپا
مهمترین دلایل کوچ به سمت ایران در موج جدید ورود آوارگان افغانستانی چیست؟
سلیمی به این پرسش چنین پاسخ میگوید: دلایل ورود مهاجران در واقع همان دلایل ورود در موجهای قبلی در دهه ۴۰ و ۵۰ بوده است که بیشتر از جنس اقتصادی، ناامنی و جنگهای داخلی بوده است. در موج ۱۴۰۰ هم وقتی طالبان روی کار آمد، بخشی از جامعه نگران شد و در نتیجه تصمیم گرفت به ایران بیاید. در کنار مسایل ناامنی بحث اقتصاد هم بسیار مهم است. متاسفانه جامعه افغانستان به لحاظ اقتصادی هیچگاه نتوانسته وضعیت اقتصادی خود را به نقطه مطلوب برساند و همواره مشکلات اقتصادی و بیکاری بالا سبب شده مهاجرت به کشورهای همسایه وجود داشته باشد. بخشی از اقتصاد ایران هم که نسبت به نیروی کار ارزان و متعهد اشتیاق دارد، از این شرایط استفاده کرده است. البته در کنار این موارد برخی هم، موضوعات اقلیمی و قحطی را مطرح میکنند.
اما چرا این افراد به سمت ایران میآیند؟ زیرا ایران و پاکستان مهمترین میزبان ها در چند دهه گذشته بودهاند. اما در سال ۱۴۰۰ تعداد افرادی که به ایران آمدند، بیشتر بود که در این باره میتوان گفت ایران چند ویژگی مثبت از نظر افغانها دارد که در مهاجرتشان تاثیر دارد؛ اول این که که آنها فکر میکنند اگر به ایران بیایند به راحتی کار پیدا میکنند. دوم شبکه قومی و فامیلی افغانستانیها در ایران شبکه فعالی است. برای مثال وقتی فردی اقوامی در ایران دارد پس آمدن به ایران را ترجیح میدهد. به عنوان مزیت دیگر باید گفت ایران یک کشور ترانزیتی هم هست. همسابه ترکیه است و ترکیه هم همسایه اروپا. بسیاری از اتباع افغانستانی ایران را به مثابه پلی به سمت اروپا میبینند. در حالی که در پاکستان چنین امکانی مهیا نیست.
حضور افغانستانیها در ایران پروژه نیست اما...
آیا افزایش ورود مهاجران افغانستانی به ایران را میتوان در قالب یک برنامهای که به طور هدفمند آبشخور خارجی دارد تعبیر کرد؟
نوذر شفیعی در مقام یک کارشناس روابط بینالملل بیان میدارد: ما در منطقهای هستیم که میشود هر اقدامی را در چارچوب یک پروژه امنیتی تعریف کرد. بزرگترین مزیت نیروی افغان در کشور ما نیروی کار آنها در حوزههای سخت مانند ساختمانسازی است. غیر از این موارد مهاجران افغان هیچ فایدهای برای ما ندارند.
به گفته این استاد دانشگاه، معدودی افغانستانیها ممکن است در چارچوب پروژههای خارجی وارد شوند و تهدیداتی برای امنیت ملی ایران به وجود آورند. نمیخواهم بگویم که این مهاجران بر اساس پروژهای آمدهاند اما این ظرفیت را دارند که از آنها به عنوان کارگزاران یک پروژه استفاده شود. اصولا امروزه مهاجرت به ابزاری برای سیاست خارجی کشورها هم تبدیل شده است. یعنی مهاجران در آینده دیاسپوراهایی میشوند که در در راستای منافع ملی کشور مبدا کار میکنند. ترکیب جمعیتی یک منطقه را به هم میزنند. برای مثال در حوزه سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و خیلی از حوزه ها این بافت و ترکیب جمعیتی دارد به هم میخورد. این در واقع تهدیدی نرم علیه ایران است. بنابراین از هر زاویه چه پروژه ای باشد که از سوی سیاست خارجی طراحی شده باشد و چه یک پروسه باشد یعنی در نتیجه یک شرایط طبیعی اتفاق افتاده باشد هر دو در میانمدت و بلند مدت برای ایران و امنیت ملی آن تهدید است.
رزگار سلیمی در این خصوص میگوید: من ورود مهاجران را از نوع تئوری توطئه نمیدانم و این تصور را ندارم که طالبان نگاه هدفمندی دارد تا افغان ها به سمت ایران بیایند. واقعیتها چنین چیزی را نشان نمیدهد. مهاجرت افغانها یک مساله بسیار قدیمی است و دلایل مختلفی هم دارد. لذا از طالبان شکل نگرفته است و از قبل از آن وجود داشته و در زمان طالبان به اوج خود رسیده است، اما در یک سال اخیر فروکش کرده است و آمار بازگشت در حال افزایش است. لذا این نوع تحلیلها را من تحلیلهای زرد پنداشته و خیلی جدی نمیگیرم.
بازگشت افغانها باید در چارچوب قوانین و مقررات و رعایت حفظ کرامت انسانی باشد/ نسبت به مهاجران غیرقانونی و فاقد مدرک سختگیریهای بیشتری انجام شود
بهترین رویکرد در مواجهه با مساله مهاجران افغانستانی چیست؟ از نظر رسانهای، سیاسی، مدنی، قانونی و ...
به گفته شفیعی، در وهله نخست در سفارت ما در کابل و کنسولگریهای ما در شهرهای مختلف افغانستان باید روادید یعنی ویزا محدود شود. دوم ورود افراد افغانی به ایران را مشروط کنیم یعنی کسانی بیایند که سرمایه کافی داشته باشند. به لحاظ رسانهای نیز ما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که در بحث مهاجرت دیدگاه کشور پذیرنده مهم است. وقتی کشور پذیرنده احساس کند که ورود مهاجران به هر دلیلی ناخوشایند است به طور طبیعی حق دارد که جلوی آن جریان را بگیرد. بنابراین از نظر رسانهای ما باید جامعه خود و افغانستان و جامعه بینالمللی را توجیه کنیم که ایران ظرفیت پذیرش مهاجران را به این شکل ندارد. در حوزه مدنی و قانونی هم هر گونه برخورد با مهاجران برای بازگشت باید در چارچوب قوانین و مقررات و رعایت حفظ کرامت انسانی باشد. یعنی نباید با مهاجران افغان به عنوان انسانهای درجه دو نگاه شود. بالاخره آنها هم تحت شرایطی وارد کشور ما شدهاند و ما باید به شکلی قانونی آنها را برگردانیم. بنابراین مکانیزمهای انساندوستانه باید در رابطه با آنها رعایت شود.
راهکارهای سلیمی نیز در این باره چنین است: ما باید این واقعیت را به صورت کلی بپذیریم که درگیر مساله مهاجرت هستیم. همان طور که با مهاجرت ایرانیها به خارج از کشور درگیر هستیم و خواهیم بود و لذا باید برنامههای منسجم برای آن از جهات مختلف داشته باشیم تا پیشبینیهای لازم را داشته باشیم. ما باید به صورت کلی این نکته را مد نظر داشته باشیم که مهاجرانی که ساکن ایران هستند یکدست نیستند، بلکه از گروههای مختلف هستند. برخی از آنها بیش از ۴۰ سال است که در ایران زندگی میکنند و دارای فرزند هستند. به عبارتی با افرادی سروکار داریم که دیگر مهاجر افغانستانی محسوب نمیشوند. از این رو، این افراد را با کسانی که در چند ماه اخیر وارد کشور شدهاند نمیتوان یکسان پنداشت و یکسان برخورد کرد. انتظار میرود که حاکمیت هم در سیاستگذاریهای خود به این نکته توجه و قوانین و مقررات متناسب با شرایط را تدوین کند.
هر چند در سالهای اخیر این جریان مقداری شکل گرفته، اما هنوز در ابتدای کار هستیم و لازم است بیشتر در این زمینه تلاش کنیم. بیشترین بخش مهاجران افغانستانی که میتوانند برای ما خطرآفرین باشند، مهاجران غیرقانونی هستند. این گروه باید ساماندهی شوند و برای کسانی که کارت سرشماری دریافت کردهاند، شرایط کار، زندگی و اشتغال فراهم کرد. باید نسبت به مهاجران غیرقانونی و فاقد مدرک سختگیریهای بیشتری انجام شود. مخصوصا مرزها باید کنترل شوند و با باندهای قاچاق که ورود غیرقانونی را تسهیل میکنند، برخورد جدیتری انجام شود.
پایان پیام/غ
منبع: فارس
کلیدواژه: ایرنا مهاجرت مهرجویی حضور مهاجران افغانستانی مهاجران غیرقانونی جامعه افغانستان نسبت به مهاجران افغانستانی ها مهاجرت افغان ورود مهاجران سمت ایران داشته باشیم برای مثال نیروی کار امنیت ملی افغان ها سال ۱۴۰۰ رسانه ای رسانه ها کشور ما شده اند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۶۴۴۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روزهای سخت کارگران مهاجر در پایتخت/ برای کارگران روزمرد کاری کنید
تداوم رکود بازار کار، اشغال بخش قابلتوجهی از فرصتهای شغلی توسط اتباع خارجی، نداشتن درآمد ثابت، نبود قرارداد کار و بهرهمند نشدن عملی از بسیاری از خدمات بیمهای بهویژه دریافت مستمری بازنشستگی، تنها گوشهای از مشکلات و مصائب کارگران روزمزد در کشور است که موجب میشود آنها هر روز بیش از پیش احساس کنند از عهده تأمین معاش و حداقلهای زندگی خود و خانوادهشان برنمیآیند.
به بهانه روز جهانی کارگر سراغ کارگرانی رفتهایم که در جستوجوی کار، هر روز صبح تا غروب در مکانهای مشخصی از شهرها جمع میشوند. این مکانها که از سوی سازمان شهرداریها با عنوان محل استقرار کارگران روزمزد یا فصلی شناخته میشود، در کلانشهر تهران و شهرهای اقماری آن گستردهتر از سایر شهرهاست، بهطوری که در بیشتر میادین و خیابانهای بزرگ پایتخت، مثل میدان نوبنیاد، امام حسین(ع)، انقلاب، شوش، خیابان ستارخان، بولوار سعادتآباد، میدان ونک و... میتوان کارگران روزمزدی را دید که اشتراکات قومی و زبانی، آنها را گرد هم آورده است. برای نمونه میدان انقلاب بیشتر محل تجمع کارگران کردزبان و لرزبان مهاجر از استانهای غربی کشور است، میدان خاوران محل تجمع کارگرانی است که از استانهای شرق کشور بهخصوص خراسان به تهران مهاجرت کردهاند. کارگران افغانستانی هم در جستوجوی کار معمولاً در تقاطع خیابان ستارخان و خیابان نیایش و... جمع میشوند.
شبها در مرقد مطهر میخوابم!
تا اذان مغرب دو سه ساعت بیشتر نمانده است؛ اما در ضلع شمالی میدان انقلاب تهران سراغ مرد میانسالی میروم که به دلیل داشتن کیسه پلاستیکی محتوای لباس کار در دستش، حدس میزنم باید کارگر فصلی باشد. ناگهان هفت هشت نفری که تصور میکنند نیاز به کارگر دارم دورم حلقه میزنند. اما با اینکه متوجه میشوند خبرنگار هستم و به دنبال کارگر نیستم باز هم از حضورم خوشحال میشوند. نمیدانم شاید منتظر چنین فرصتی هستند تا شاید صدایشان را به گوش مسئولان و تصمیمگیران برسانند.
مرد ۵۵ سالهای که موی سرش جو گندمی شده و خودش را «میرزا.س» معرفی میکند، میگوید: سالها جوشکار اسکلت ساختمان بودم، اما به دلیل تورم و گرانی مسکن، ساختوساز در شهرستان درود از رونق افتاد بهطوری که بهسختی کار پیدا میشد. از طرف دیگر آنجا مستأجر هستیم، به ناچار برای تأمین مخارج خانواده از ۶ ماه پیش به تهران آمدم تا شاید از پس هزینههای زندگی بربیایم. اما متأسفانه اینجا هم کار چندانی پیدا نمیشود؛ صاحبکارها یا کارفرمایان ایرانی تمایل بیشتری به استفاده از نیروی کار خارجی دارند، چون به آنها نه دستمزد مناسبی میدهند و نه تعهدی برای بیمه کردنشان دارند و اگر اتفاقی هم در حین کار برایشان بیفتد، بهراحتی از زیر بار آن شانه خالی میکنند. کارگران خارجی هم چون بیشترشان غیرقانونی وارد کشور شدهاند برای کسب درآمد، هر شرایطی را تحمل میکنند.
وی میافزاید: وضعیت ما بهگونهای است که در ماه ۶ تا ۷ روز سر کار میرویم که اگر صاحبکارها آدمهای منصفی باشند و روزی ۷۰۰هزار تومان دستمزد بدهند، ماهی حدود ۵میلیون تومان گیرمان میآید که با توجه به گرانی اجناس و خدمات در کشور، رقمی محسوب نمیشود.
میرزا با بیان اینکه ۹۰درصد درآمدش را برای خانوادهاش در شهرستان میفرستد، ادامه میدهد: در شرایط فعلی چارهای جز این نداریم. به همین خاطر از وقتی به تهران آمدم شبها را در مرقد مطهر امام(ره) میخوابم. البته تعداد کسانی که مثل من شبها آنجا میخوابند به حدود ۴۰۰نفر میرسد. حتی گاهی جا برای خوابیدن کم میآید و افراد مجبور میشوند در اتوبوسهایی که از سوی شهرداری برای استراحت شبانه بیخانمانها پیشبینی شده، بخوابند.
وی با بیان اینکه کارگر روزمزد زیرپوشش بیمه تأمین اجتماعی نیست، میافزاید: یعنی ما اگر ۵۰سال هم کار کنیم آخرش هم نمیتوانیم پس از بازنشستگی ماهیانه مستمری دریافت کنیم، مگر اینکه به صورت آزاد خودمان را بیمه کنیم که چنین کاری با توجه به پایین بودن درآمد مالی ما تقریباً غیرممکن است.
زندهایم؛ زندگی نمیکنیم
دوست و همشهری میرزا که خود را «سالار» و برادر شهید معرفی میکند، هم از رکود کارهای ساختمانی و نبود فرصتهای اشتغال مینالد و میگوید: پس از ۲۵سال آهنگری در خرمآباد بهخاطر رکود بازار مسکن حالا با این سن و سال آواره تهران شدم تا کاری پیدا کنم و شکم زن و بچههایم سیر شود.
وی با اشاره به اینکه دارای سه پسر و یک دختر است، ادامه میدهد: با اینکه بچههایم تحصیلات دانشگاهی دارند اما همه آنها کار رسمی و دائمی ندارند. به همین خاطر گاهی یک ماه در جایی مشغول به کار میشوند و زمانی دیگر بیکار میمانند. خب در چنین شرایطی نمیتوانند ازدواج کنند و سر خانه و زندگیشان بروند، چون درآمد مشخص و ثابتی ندارند. وی با اشاره به اینکه درآمد مالی کارگران رسمی و قراردادی پاسخگوی نیاز آنها نیست چه رسد به درآمد کارگران روزمزد، میافزاید: البته وضعیت ما اسفناکتر است چون نه تنها کمتر از نصف کارگران رسمی درآمد داریم، بلکه چندان تحت حمایت قانون کار نیستیم. مثلاً برای کارگر روزمزد حق بیمه رد نمیشود یا اگر خدای ناکرده اتفاقی برایش در حین کار بیفتد و دچار آسیب جسمی شود حتماً باید دو شاهد داشته باشد تا بتواند حرفش را در دادگاه ثابت کند و دیه بگیرد. البته اگر شاهد هم داشته باشد باید پول اعلام شکایت را هم بپردازد اما باز هم تا به حق و حقوقش برسد حداقل باید دو سال صبر کند. به همین خاطر بعضی از کارگران که هنگام کار دچار حادثه میشوند از خیر پیگیری قضایی میگذرند، چون احساس میکنند به جز اتلاف وقت و هزینه چیزی عایدشان نمیشود. مثلاً خودم هنگام تمیز کردن درِ آسانسور دچار حادثه شدم، اما چون شاهدی برای اثبات این حادثه نداشتم و از طرفی صاحبکارم نیز زیربار نرفت و حتی حاضر نشد مرا به بیمارستان برساند از طرح شکایت خودداری کردم، چون میدانستم در چنین شرایطی پیگیری قضایی نه تنها هیچ فایدهای ندارد بلکه هزینه بیشتری هم تحمیل میکند.
وی با بیان اینکه کارگران روزمزد خیلی شانس بیاورند در طول ماه، ۱۰ روز کار پیدا میکنند، میافزاید: یعنی اگر بخت یاری کند ما در ماه حدود ۶ میلیون تومان درآمد داریم که بخش کمی از این رقم را برای سیر کردن شکم خودمان کنار میگذاریم و بقیه را برای برای خانواده در شهرستان میفرستیم تا آنها هم زنده بمانند نه اینکه زندگی کنند.
۶ ماه دور از خانواده!
صبح روز بعد به محل استقرار کارگران روزمزد روبهروی ایستگاه آتشنشانی شهرستان بومهن در ۳۰کیلومتری شرق تهران میروم. اینجا هم لحظهای از توقفم نمیگذرد که چند کارگر زحمتکش اطرافم حلقه میزنند. آنها هم از اشغال فرصتهای کاریشان توسط اتباع خارجی، نبود بیمه، پایین بودن درآمدشان نسبت به مخارج زندگی در کشور و نبود حمایت لازم قانون کار و دولت از خود بهشدت انتقاد میکنند.
مرد میانسالی که با ۵درصد آسیب جسمی در جنگ تحمیلی خود را از جامعه ایثارگران معرفی میکند، در خصوص وضعیت کارگران روزمزد میگوید: این عده از کارگران نه تنها مورد حمایت دولت و قانون کار نیستند بلکه از سوی تشکلهای کارگری هم فراموش شدهاند.
وی که برای کار، شیروان را رها کرده و به بومهن آمده، میگوید: کارگران روزمزد به حال خود رها شدهاند. بعضی از دوستان کارگرم به دلیل نداشتن کار و پول لازم، ۶ ماه است برای دیدن خانوادهشان به شهرستان نرفتهاند.
بعضی صاحبکارها دستمزد کامل را نمیدهند!
شرایط بانوانی که به صورت روزمزد در بازار کار غیررسمی به امور خدماتی مثل پرستاری از سالمندان، نظافت خانه یا محل کار و مواردی از این دست میپردازند، اگر بدتر از کارگران روزمزد مرد نباشد قطعاً بهتر از آنها نیست، چون دستمزد کمتری به نسبت مردها دریافت میکنند.
صغری، یکی از بانوانی است که بهدنبال اعتیاد و زمینگیر شدن همسرش بر اثر تصادف رانندگی، از چند سال پیش مجبور شده نقش نانآور خانه را ایفا کند. او که ساکن شهرستان کردکوی و دارای سه فرزند دانشآموز است به خبرنگار ما میگوید: به هرحال باید اجاره خانه که ماهیانه ۲میلیون تومان است و هزینه زندگی خانوادهام را تأمین کنم. اما مشکل اینجاست یک روز کار هست و یک روز هم نیست. علاوه بر این، نرخ دستمزد نظافتکاری هم خیلی کم است. روزی ۳۰۰هزار تومان دریافت میکنیم که با این مبلغ حتی اگر هر روز هم کار کنم باز نمیتوانم شکم خانواده را سیر کنم.
وی با اشاره به این زیرپوشش کمیته امداد یا بهزیستی نیست، میافزاید: البته دو سال پیش وقتی همسرم به اتهام ضرب و جرح در جریان دعوا بازداشت و زندانی شد زیر پوشش بهزیستی قرار گرفتم اما بلافاصله پس از آزادی شوهرم از حبس، کمکشان را قطع کردند. البته بارها به بهزیستی مراجعه کردم و شرایط زندگیام را برای مسئولان آنجا توضیح دادم اما هیچ فایدهای نداشت. میگفتند «از همسرت طلاق بگیر تا زیرپوشش بهزیستی قرار بگیری» اما من زندگیام را دوست دارم و نمیخواهم فرزندانم جدایی پدر و مادر را احساس کنند.
وی در خصوص رفتار صاحبکارها هم میگوید: آدم به آدم فرق میکند. بعضیها توقع دارند کارگر مثل بلدوزر کار کند؛ در حالی که توان ما محدود است؛ بهویژه اگر یکی مثل من دچار کمر درد و بیماری آسم هم باشد که در این صورت واقعاً نمیتوان بیش از توان فعالیت کرد. در چنین شرایطی گاهی پیش میآید که صاحبکار ناراضی شود و دستمزد کامل را ندهد. یا مثلاً ممکن است به خاطر شکستن آینه هنگام تمیزکاری عصبانی شود و بخواهد خسارتش را جبران کنیم. اما در مجموع رفتار بیشتر صاحبکارها با ما مناسب و منطقی است.
شرایط بهکارگیری اتباع خارجی به وضعیت قرمز رسیده است
سمیه گلپور، رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران نیز در ارزیابیاش از وضعیت کارگران روزمزد به قدس میگوید: به لحاظ قانونی، کارگران روزمزد و فصلی هم مثل کارگران رسمی تحت حمایت قانون کار هستند. یعنی قانون کار هر حق و مزایایی که برای کارگر رسمی قائل شده برای کارگر روزمزد هم در نظر گرفته است. اگر فردی یک روز به عنوان کارگر در جایی مشغول به کار شود و میان او و صاحبکار به صورت رسمی قراردادی منعقد نشود، باز در برخورداری از حقوق و مزایا با کارگر رسمی هیچ فرقی ندارد. اما مشکل اینجاست فرایند نظارتی در کشور در حالتی بسیار بغرنج قرار دارد بهطوری که حتی کارگران رسمی نمیتوانند بهراحتی به حق و حقوقشان برسند تا جایی که شکایتهای زیادی از کارفرمایان بابت پرداخت نشدن حقوق ماهیانه، پرداخت نشدن حق بیمه، بیتوجهی به اجرای قانون سخت و زیانآور بودن مشاغل، اجرا نشدن طرح طبقهبندی مشاغل و... شده که متأسفانه در بسیاری موارد رأی صادر شده توسط دادگاهها یا شوراهای حل اختلاف به نفع کارگران نبوده است، به همین خاطر به این موضوع انتقاد کردهایم.
وی در همین زمینه میافزاید: گاهی کارگران بر اجرای طرح طبقهبندی مشاغل از سوی کارفرما اصرار میکنند؛ اما طولی نمیکشد که اخراج میشوند و یا قراردادهای یکسالهشان به قراردادهای سه ماهه تبدیل میشود و... خب وقتی کارگران رسمی نمیتوانند طبق قانون کار به حق و حقوقشان برسند چگونه میتوان انتظار داشته باشیم کارگران روزمزد و فصلی به حقوقشان برسند.
وی با بیان اینکه در حال حاضر موضوع حفاظت فنی، ایمنی و بهداشت برای کارگران روزمزد قابل تصور نیست، میافزاید: در این خصوص نه تنها بیشتر کارفرمایان به ایمنی و بهداشت کارگران روزمزد هیچ توجهی نمیکنند بلکه خود کارگران هم به دلیل کمبود فرصتهای کاری به این موارد بیتوجه هستند، چون فقط به سیر کردن شکم خانوادهشان برای یکی دو روز بعد فکر میکنند. مثلاً به این فکر نمیکنند که با چه تجهیزات ایمنی روی داربست بروند تا سقوط نکنند و... درواقع این مسائل و حتی بیمه برای آنها چنان معنا و مفهومی پیدا نمیکند، چون فقط به فکر حفظ آبرو و تأمین معاش خانواده خود هستند.
وی با بیان اینکه دولت و مجلس بدانند وضعیت بهکارگیری کارگران غیرمجاز اتباع خارجی توسط صاحبان کسبوکارها به وضعیت قرمز رسیده، میگوید: اصلاً معاونت روابط کار وزارت کار که مسئولیت تنظیم روابط کارگری و کارفرمایی و نظارت بر حسن اجرای قوانین کار را به عهده دارد، کجاست و چرا در این زمینه بهخوبی به نقش خود عمل نمیکند؟
رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران سپس به موضوع بیمه کارگران روزمزد اشاره میکند و میگوید: قانون بیمه کارگران ساختمانی که مشمول همه کارگران روزمزد میشود سال ۱۳۵۲ به تصویب مجلس رسیده است. بر اساس این قانون، حق بیمه ۳۰درصد از حقوق کارگر تعیین شده که باید کارگران ۷درصد حق بیمه را بپردازند و بقیه آن توسط کارفرما و دولت پرداخت شود که دولت از چند دهه پیش، سهم خود را نداده و در این زمینه به سازمانهای بیمهگر بدهکار است.
وی در همین زمینه میافزاید: هرچند قانون بیمه کارگران ساختمان در اوایل دهه ۵۰ به تصویب مجلس ملی رسید اما به مدت ۳۰سال کارگران ساختمانی و روزمزد عملاً بیمه نشدند. در واقع این گروه از کارگران از دهه ۹۰ بیمه میشوند آنهم با این کیفیت که امروز بیمهشان برقرار میشود و چند روز بعد دوباره قطع میشود. اتفاقی در چنین حد واقعاً فاجعه است و نشان میدهد نظارت سازمان بیمه وحشتناک است. یعنی خود سازمان بیمه، نیاز به بیمه دارد. به هرحال در این بخش، قانون پیشبینی لازم را کرده اما در نظارت و اجرای آن بهشدت دچار مشکل هستیم.
وی ایجاد یک پایگاه یا سامانه جامع مهارتی را در حوزه کارگری یک ضرورت میداند و میگوید: اگر چنین سامانهای داشته باشیم کارگر روزمزد میتواند با مراجعه به آن، زمان و مکان فعالیتش را ثبت کند. اینگونه مشخص میشود وی در کجا، برای چه کسی و به چه مدتی کار کرده است. اصلاً بسیاری از کشورهای دنیا برای اینکه حق و حقوق کارگران روزمزد ضایع نشود به این شیوه عمل میکنند. البته برای کشور ما هم بدست آوردن چنین زیرساختی با توجه به مؤسسات دانش بنیانی که داریم کار سختی نیست؛ مشکل ما در این بخش فقط سوءمدیریت است.
گلپور در همین زمینه میافزاید: امروز خلأ بزرگ سیستم کار و تولید در کشور، نبود نظارت بر اجرای درست قوانین کار است که در این فضا بخشی از نظارت بر عهده وزارت کار و بخش دیگر آن با وزارت کشور و دستگاههای امنیتی است. بنابراین برای رفع مشکل و جلوگیری از تضییع حقوق کارگران بهویژه کارگران فصلی و روزمزد باید ساختار نظارتی داشته باشیم که در آن مافیا ایجاد نشود، در این صورت کارگر ایرانی نمیرود به کارفرما بگوید «من تبعه خارجی هستم، به من کار بده» و اینگونه برای تأمین رزق خود و خانوادهاش، هویت ایرانی بودنش را زیرسؤال ببرد.
منبع: روزنامه قدس محمود مصدق